جمعه بیستم دی ۱۳۹۲ - 22:2 - Omid -
پرهيز از جدال و شوخى
«لا تُمارِ فَيَذْهَبَ بَهاؤُكَ وَ لا تُمازِحْ فَيُجْتَرَأَ عَلَيْكَ.»:
جدال مكن كه ارزشت مىرود و شوخى مكن كه بر تو دلير شوند.
(تحف العقول ص 486)
گناهى كه بخشوده نشود
«مِنَ الذُّنُوبِ الَّتى لا تُغْفَرُ : لَيْتَنى لا أُؤاخَذُ إِلاّ بِهذا.
ثُمَّ قالَ: أَلاِْشْراكُ فِى النّاسِ أَخْفى مِنْ دَبيبِ الَّنمْلِ عَلَى
الْمَسْحِ الاَْسْوَدِ فِى اللَّيْلَةِ الْمُظْلِمَةِ.»:
از جمله گنـاهانى كـه آمرزيده نشود ايـن است كه [آدمى ] بگويد: اى كاش مرا
به غير از اين گناه مؤاخذه نكنند. سپس فرمود: شرك در ميان مردم از جنبش
مورچه بر روپوش سياه در شب تار نهانتر است.
سلام نشانه تواضع
«مِنَ التَّواضُعِ أَلسَّلامُ عَلى كُلِّ مَنْ تَمُرُّ بِهِ، وَ الْجُلُوسُ دُونَ شَرَفِ الَْمجْلِسِ.»:
از جمله تواضع و فروتنى، سلام كردن بر هر كسى است كه بر او مىگذرى، و نشستن در پايين مجلس است.
خنده بيجا
«مِنَ الْجَهْلِ أَلضِّحْكُ مِنْ غَيْرِ عَجَب.»:
خنده بيجا از نادانى است.
شما را به تقواى الهى و پارسايى در دينتان و تلاش براى خدا و
راستگويى و امانتدارى درباره كسى كه شما را امين دانسته ـ نيكوكار باشد يا
بدكار ـ و طول سجود و حُسنِ همسايگى سفارش مىكنم. محمّد(صلى الله عليه
وآله وسلم)براى همين آمده است. در ميان جماعت هاى آنان نماز بخوانيد و بر
سر جنازه آنها حاضر شويد و مريضانشان را عيادت كنيد. و حقوقشان را ادا
نماييد، زيرا هر يك از شما چون در دينش پارسا و در سخنش راستگو و امانتدار و
خوش اخلاق با مردم باشد، گفته مىشود: اين يك شيعه است، و اين كارهاست كه
مرا خوشحال مىسازد. تقواى الهى داشته باشيد، مايه زينت باشيد نه زشتى، تمام
دوستى خود را به سوى ما بكشانيد و همه زشتى را از ما بگردانيد، زيرا هر
خوبى كه درباره ما گفته شود ما اهل آنيم و هر بدى درباره ما گفته شود ما از
آن به دوريم. در كتاب خدا براى ما حقّى و قرابتى از پيامبر خداست و خداوند
ما را پاك شمرده، احدى جز ما مدّعى اين مقام نيست، مگر آن كه دروغ مىگويد.
زياد به ياد خدا باشيد و زياد ياد مرگ كنيد و زياد قرآن را تلاوت نماييد و
زياد بر پيغمبر(صلى الله عليه وآله وسلم) سلام و تحيّت بفرستيد. زيرا
صلوات بر پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) ده حسنه دارد. آنچه را به
شما گفتم حفظ كنيد و شما را به خدا مىسپارم، و سلام بر شما. (بحارالانوار-جلد75-صحفه372باب29)
ناآرامى كينه توز
«أَقَلُّ النّاسِ راحَةً أَلْحُقُودُ.»:
كينه توز ، ناآرامترينِ مردمان است.
محصول اعمال
«إِنَّكُمْ فى آجال مَنْقُوصَة وَ أَيّام مَعْدُودَة وَ الْمَوْتُ يَأْتى
بَغْتَةً، مَنْ يَزْرَعْ خَيْرًا يَحْصِدُ غِبْطَةً وَ مَنْ يَزْرَعْ
شَرًّا يَحْصِدُ نِدامَةً، لِكُلِّ زارِع ما زَرَعَ لا يُسْبَقُ بَطىءٌ
بِحَظِّهِ، وَ لا يُدْرِكُ حَريصٌ ما لَمْ يُقَدَّرُ لَهُ، مَنْ أُعْطِىَ
خَيْرًا فَاللّهُ أَعْطاهُ، وَ مَنْ وُقِىَ شَرًّا فَاللّهُ وَقاهُ.»:
شما عمر كاهنده و روزهاى برشمرده اى داريد، و مرگ به ناگهان مىآيد، هر كس
تخم خيرى بكارد به خوشى بِدْرَوَد، و هر كس تخم شرّى بكارد به پشيمانى
بِدْرَوَد. هر كه هر چه بكارد همان براى اوست. كُندكار را بهره از دست نرود
و آزمند آنچه را مقدرّش نيست در نيابد، هر كه به خيرى رسد خدايش داده، و
هر كه از شرّى رهد خدايش رهانده.
بهتر از حيات و بدتر از مرگ
«خَيْرٌ مِنَ الْحَياةِ ما إِذا فَقَدْتَهُ أَبْغَضْتَ الْحَياةَ وَ شَرُّ
مِنَ الْمَوْتِ ما إِذا نَزَلَ بِكَ أَحْبَبْتَ الْمَوْتَ.»:
بهتر از زندگى چيزى است كه چون از دستش دهى، از زندگى بدت آيد، و بدتر از مرگ چيزى است كه چون به سرت آيد مرگ را دوست بدارى.
نعمت بلا
«ما مِنْ بَلِيَّة إِلاّ وَ لِلّهِ فيها نِعْمَةٌ تُحيطُ بِها.»:
هيچ بلايى نيست، مگر اين كه در آن از طرف خدا نعمتى است.
اكرام بدون افراط
«لا تُكْرِمِ الرَّجُلَ بِما يَشُقُّ عَلَيْهِ.»:
هيچ كس را طورى اكرام مكن كه بر او سخت گذرد.
كليد تمام گناهان
«جُعِلَتِ الْخَبائِثُ فى بَيْت وَ جُعِلَ مِفْتاحُهُ الْكَذِبَ.»:
تمام پليدى ها در خانه اى قرار داده شده و كليد آن دروغگويى است.
انس با خدا
«مَنْ آنـَسَ بِاللّهِ إِسْتَوْحَشَ مِنَ النّاسِ.»:
كسى كه با خدا مأنوس باشد، از مردم گريزان گردد.
(مسند الامام العسکري، ص287)
نکته: شايد برخي از خوانندگان برايشان سؤال (شبهه) پيش بيايد که چه طورممكنه كسي باايمان باشه وازمردم گريزان ، اگراين طوربود پيامبر بايد مردم گريزترين آدم روي زمين مي شد.
اين سؤال به طور
تفصيل توسط علامه محمودي در كتاب « نهج السعادة في مستدرك نهج البلاغة
»پاسخ داده شده است. وي در ذيل روايت امام عسكري عليه السلام كه فرمودند
«منْ آنـَسَ بِاللّهِ إِسْتَوْحَشَ مِنَ النّاسِ.»:كسى كه با خدا مأنوس
باشد، از مردم گريزان گردد. مي گويد: بحث انزوا و دوري و وحشت از مردم،
ناظر به مجالس باطل، صرف اوقات در لهو و لعب، غفلت، جهالت و غيبت و كارهاي
حرام ديگر است . ايشان كلامي از ابن ميثم بحراني شارح نهج البلاغه در اين
باره مي آورد كه سودمند است. نهج السعادة في مستدرك نهج البلاغة ج 8 ص 107